سلام
صبح همگی به نیکی
تنها بازمانده يك كشتی شكسته توسط جريان آب به يك جزيره دورافتاده برده شد، با بيقراری به درگاه خداوند دعا میكرد تااو را نجات بخشد.ساعتها به اقيانوس چشم میدوخت تا شايد نشانی از كمك بيابد اما هيچ چيز به چشم نمیآمد.
آخر نااميد شد و تصميم گرفت كه كلبه ای كوچك بسازد تا از خود و وسايل اندكش را بهتر محافظت نمايد، روزی پس از آنكه از جستجوی غذا بازگشت، خانه كوچكش را در آتش يافت، دود به آسمان رفته بود،اندوهگين فرياد زد:
«خدايا چگونه توانستی با من چنين كنی؟حتی کلبه ام...؟!»
صبح روز بعد او با صدای يك كشتی كه به جزيره نزديك میشد از خواب برخاست که می آمد تا او را نجات دهد.
مرد از نجات دهندگانش پرسيد: «چطور متوجه شديد كه من اينجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، ديديم!»
و مرد درک کرد رحمت خداوند را...
آسان میتوان دلسرد شد هنگامی كه بنظر میرسد كارها به خوبی پيش نمیروند، اما نبايد اميدمان را از دست دهيم زيرا خدا در كار زندگی ماست، حتی در ميان درد و رنج.
اگر دیدید كلبه شما در حال سوختن است به ياد آورید كه علامتی است برای فراخواندن رحمت خداوند.
شاد باشین
ایام به کامتون
معرفت مرامتون
رحمت خداوند شامل حالتون
گلی خانوم گل!