دختر زیبا ولی کچل + ( عکس )
دخــتری هستم به سن بیست و سـه —— فـارغ از تحصیل و درس و مدرسه
مدرک لیـسانس دارم در زبـان —— دارم از خود خـانه و ملک و مکان
مرغم و خواهم ز بهر خود خروس —— مـانـده ام در حـسرت تـاج عــروس
مبل و اسباب و لوازم حاضـرهـست —— ماکرو ویو و چای ساز تا فرش و تخت
هست موجود و جهازم کـامل است —— پــول نـقـد و زانـتـیا هم شامل است
کـاش جـای این همه پـول و طـلا —— تـور میـشـد شـوهـری در عـشـق ما
هرچه خواهـم هست و تـنها شوی نیست —— بر سـرم گـیـسـو و زلف و موی نیست
گـیـسـوان را من تراشـیـدم ز بـن —— تا بیـارد بهـر بخــت من شگـون
گـیـسـوانـم در بلـنـدی بود تا زیـر کـمـر —— آبـشاری لـخت و صـاف از فرق سر
دافم و بـی اِ ف دمـادم چون قـطار —— مانده ام در حسرت یک خواستـگار
ترسم از بی شـوهـری گـردم تـلـف —— بر دهـانـم آید از انـدوه کـف
آن همه آرایـش و رنگ و لعـاب —— زلفِ مـشـکی یا بلـونـد چون جـوی آب
بی اثر بودش برای دلـبـری —— می زدم این سوی و آن سو هر دری
هیچ کس من را برای مــن نخواست —— طـرز فـکر و شـخـص ِمن ارزش نداشت
لـیک زیـن پـس هـر که میخواهـد مـرا —— چـون بریـتـنـی، تـاس می یابـد مـرا
اندرون و فکر من زیـباتر اسـت —— این چـنیـن آزاد بودن بهـتـر است
دیگر از اِرشـاد گـشت و روسـری —— خرج ِشامـپو، رنـگ مـو یا مـش گری
تا ابـد بی درد سـر هـستم رهــا —— بـا شـهامــت کـلّـه ام را می تراشم